به گزارش خبرگزاري «حوزه»، در اين نشست مهدي ناظمي قره باغ گفت: ميزان ادبيات نظري در مورد ارتباط پديدار شناسي توليد شده قابل مقايسه با ساير رسانه ها نيست. در خصوص پديدار شناسي و سينما ، آثار بزرگي در دنيا نوشته شده است . ولي در خصوص تلويزيون و فضاي مجازي كمتر كار شده و مي توان از اين نظر از سينما وام گرفت و وارد بحث تلويزيون و فضاي مجازي نیز شد.
وي با طرح این سئوال، پديدار شناسي چه ربطي به ما دارد؟ افزود: اگر كسي وارد مطب پزشك شود و روش استفاده شده توسط دكتر براي درمان بيماران را زير سوال ببرد، كسي به آن توجه نمي كند واضح است از يك روش علمي و مشخصي استفاده مي كند و اين روش علمي بسط داده شده و در روانشناسي و علوم ديگر از اين روش استفاده مي كنند.
*کاربرد پدیدار شناسی
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: پدیدارشناسی، اصطلاحی است که هم کاربرد فلسفی دارد و هم کاربرد غیر فلسفی. کاربرد غیر فلسفی آن ، به روشی اطلاق می شود که بر معرفت توصیفی در مقابل معرفت تبیینی تأکید دارد، این اصطلاح در علوم طبیعی خصوصاً فیزیک رایج و معروف است و در کاربرد فلسفی، مقصود پژوهش و آگاهی مستقیم از پدیدارهایی است که در تجربه بی واسطه برای انسان آشکار می شوند، بر این اساس، پدیدارشناس می کوشد، پیش فرض های تجربه نشده را کنار نهد و روشی را به کار گیرد که بتواند از معانی ذاتی و ماهوی پرده بردارد و آنها را بدون هیچگونه حجاب و مانعی توصیف کند .
*موسس نهضت پدیدارشناسی
رویکرد خاص فلسفی در پدیدارشناسی به اوایل قرن بیستم باز می گردد، نخستین تدوین نهضت پدیدارشناسی در 1930 میلادی زیر نظر «ادموند هوسرل» در كتابي تدوین و انجام گرفت. از ادموند هوسرل به عنوان موسس نهضت پدیدارشناسی مي توان یاد كرد.
وي افزود: روش پديدار شناسي، يك روش غريبي براي دين ما نيست زیرا فرهنگ ما فرهنگ فلسفي انتزاعي نبوده است و فلسفه ما از قديم در دل حوزه علميه قرار داشته و امروز پديدار شناسي با فرهنگ ما بهتر مي تواند رابطه داشته باشد تا روشهاي ديگر غربي.
اين استاد فلسفه غرب ادامه داد: «هوسرل» مي گويد: چيزها و انسان دو تا حيثيت كاملا متفاوت هستيم، ولي بين ما مرز قاطعانه نيست به طور متعارف بايد ابژه(چيزي قابل شناخت) به سوژه(فكر) اثبات شود، چطور مي شود چيزهاي بديهي را اثبات كرد، همه چيز را با علم مي توانيد اثبات كنيد، ولي موضوع مباني علم را نمي توان در خود علم اثبات كرد، در هر رشته با يك شناسنده و يك چيزي كه بايد شناخته شود سركار داريم، پس آن كسي كه در حال شناخت است و آن چيزي كه متعلق شناخت است مرز و ديوار بزرگي وجود ندارد كه تازه فكر كنيم چه راه حلي بين اين دو مي توان پيدا كرد. هوسرل مي گويد؛ از اول بين سوژه و ابژه ارتباطي نهيف، نازك و كوچك به صورت ذاتي وجود دارد. هوسرل مي گويد؛ آيا شما مي توانيد كسي را تصور كنيد كه به چيز فكر نكند يا در تصوير خود كاملا خالي ذهن باشد به معناي دقيق كلمه يعني در آني به هيچ چيز فكر نكنند و اين شدني نيست، اگر هم فكرش را منقطع كند از يك سمتي به سمت ديگري مي رود و اين ارتباط سوژه و ابژه است، بنابراين ارتباط خاصي بين سوژه و ابژه وجود دارد كه قابل جدا كردن نيست.
*پديدار شناسي و سينما
ناظمي قره باغ گفت: اگر ما به سينما يك نگاه التفاتي داشته باشيم، اصلي ترين مبناي آن يك اتفاق است و در صورت عدم پديدار شناسي، سينما يك چيزي جدا از شخص خواهد بود. ولي در صورت پديدار شناسي سينما چيزي جدا از شخص نيست بلكه نوع نگاه شخص است كه در سينما دخل و تصرف مي كند به همين خاطر در نگاه پديدار شناسي، شما از شناخت وارد فهم فيلم مي شويد.
منظور از سينما يك فرايندي از پيش توليد است که وارد طرح و توليد مي شود و جنبه هاي سياسي، اقتصادي و ... بر آن تاثيراتي ميگذارد، اينها همه سينما را در برمي گيرد، حالا فيلم بخشي از سينما است و نگاه افراد نسبت به يك فيلم تفاوت هايي دارد و تفاوت ها را هوسرل به عنوان موسس پدیدارشناسی نسبي نمي داند، شايد شخص اشتباه كرده باشد، مثلا يك فيلم با غيرت ، فرهنگ و عفت مغايرت داشته باشد ولي برخي بگويند نه مغايرت ندارد و اين اختلاف نظر در خصوص تشخيص ما نسبت به آن فيلم است. در اين خصوص بايد مفسر فيلم را توجه كرد شايد مقولات ذهني آنان محدود و عالم را محدود مي بيند و اگر شخص ديگري فيلم را ببيند برداشت طرف مقابل را رد كند.
وي افزود: در پديدار شناسي بايد آنچه در ذات پديدار نيست معلق كنيم و به تعليق ببريم و با اين كار نبايد به حقيقت فيلم ضربه زد. هوسرل مي گويد؛ براي شناختن و پديدارشدن چيزي، بايد به تعليق برد. حتي مي توان تاريخ سينما كه در گذشته سينما به عنوان يك سرگرمي بوده است را به تعلیق برد و اگر افراد مي گويند سينما سرگرمي است ما تاريخ آن را تعليق مي بريم؛ آيا ذات سينما با سرگرمي است؟!
*هر چیزی در سینما اصالت دارد
وي خاطر نشان كرد: هر چيزي در سينما اصالت دارد بعد از انقلاب سينما كه تقربيا تعطيل شده بود، احيا شد بنياد فارابي و خيلي از موسسات با اين ايده ايجاد شدند اصل در سينما تعليم و به تعالي بردن هنر است. حتي امروز برخي نظر دارند كه تكنولوژي و سينما به طور كلي براي تكامل و تعالي بشر است و اگر امروز كاربرد معكوس شده. عوارض و ظواهر آن است مي تواند نباشد، مثل سرخي سيب كه اگر سرخي سيب نباشد به اصالت سيب بودن لطمه نمي زند.
اين استاد دانشگاه گفت: برخي هم معكوس فكر مي كنند و مي گويند، سينما سرگرم كننده است، حتي شما مي توانيد اين سرگرم كنندگي را مديريت كرده و در كنار آن تعالي هم داشته باشد، اما آنچه از خودش جدا نمي شود ذات آن است. در واقع مي توان سرگرم كنندگي سينما را به تعليق برد. البته افرادي بد سليقگي مي كنند و كار تعليق را درست انجام نمي دهند و ادعا مي كنند ما براي پي بردن ذات سينما اين تعليق را انجام داده ايم و به اين مسئله نه در ايران بلكه در جهان پاسخ درست داده نشده است. و بايد پديدار شناسي همولتيك صورت پذيرد تا ذات سينما حفظ شود.
*اصلی ترین موضوع فلسفه غرب
وي افزود: يكي از موضوعاتي كه هوسرل مطرح كرد، ارتباط ذهن و بدن است از آنجا كه ما انسان ها در جسم انساني و انسان بودن مشترك هستيم. همه كارهای خودمان را حتي معنوي ترين كار، يعني دعا و نماز را با جسم انساني انجام مي دهيم ، پس هر انساني كه در اين دنيا است، در آن جسمانيت حضور دارد و جوهره انسان بودن و خواص انسان در جسمانیت مي تواند تبلور داشته باشد. بنابراين اگر سخني گفته مي شود در بين انسان ها از بيخ نا مفهوم نيست مسئله امروزه فلسفه غرب اين است آيا راهي وجود دارد انسان ها حرف يكديگر را بفهمند؟ آيا راهي وجود دارد ما اثبات كنيم بقيه انسان هستند؟ آيا راهي وجود دارد اثبات كنيم بقيه انسان ها رباط نيستند و حرف ما را مي فهمند؟ پديدار شناسي هوسرل اين را جواب مي دهد. جسمانيت ما دخلی در انسانيت دارد و در ما انسانيت تبلور مي يابد.
وي ادامه داد يكي از نتايج بسيار مهمي كه از ديدگاه هوسرل مي توان گرفت،این است که چيزي به اسم فيلم شخصي نداريم اگر فيلم توليد شد و بر روي پرده سينما نشست، ديگر شخصي نيست. چرا كه انسان ها به صورت زنجيره وار متصل به هم هستند. پس در برداشت توصيفي يك تعامل داريم.
همانطور كه ما انسان ها در تبلور جسماني خودمان با هم مرتبط هستيم در تبلور جسماني نيز هم انديشي و تعامل داريم و در سينما نيز با يك تبلور جسماني روبرو هستيم.
این استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: اگر شخصي از فيلمي برداشت خاص فلسفي انجام دهد و بگويد اين نظر من است و مي خواهيد قبول كنيد يا نه از نظر پديدار شناسي قابل قبول نيست، مثلا اگر بچه اي را تنبیه كرده ايد و بگويد از روي محبت تنبيه كرده ايد بچه در يك پارادوكس قرار مي گيرد چرا كه به طورطبيعي به كسي سيلي از روي محبت زده نمي شود بايد دليل آورد چون تبلور و حركت تجسمي و جسماني در ما موثر است. نتيجه مي گيريم در واقع، فهم مشترك بین الاذهانی ما از فيلم و سينما منوط به حس مشترك بین الاذهانی است، ما به طور روان فهم خودمان ارجاع بدهيم به يك حس و فهم مخصوص، نه چيزي كه خودمان مي خواهيم.
*انسان و زيست جهان
انسان در زيست جهان زندگي مي كند و كسي در زيست جهان با حقوق بشر مخالف نيست و همچنين در قديم كسي با دين مخالف نبود، فقط در تفسير دين در بين اديان اختلافاتي بود. فيلم نيز در زيست جهان معنا پيدا مي كند، اگر فيلم در كشوري ساخته شود بدون شناخت آدب و فرهنگ آن كشور فقط تصويري از خود به جا مي گذرد و بيننده تفسير خود را بازگو مي كند و اگر كسي بخواهد فيلم را درست متوجه شود، بايد در زيست جهان آن كشورزندگي كند.
امروز در برخي از شبكه های مجازي و اينترنت كلیپ هایي از زنان و دختران ايراني به زبان هاي ديگر زير نويس مي شود و آن را شاخصه هایي براي ايران و زنان ايراني مي شناسند، در صورتی كه اينطور نيست، ماجرا آنطور كه اينها ترجمه مي كند نيست، چرا كه در زيست جهان ما زندگي نمي كنند، مثلا در خصوص يك مستند كه در شبكه ها وجود دارد سركار گذشتن و شوخي چند دختر است با يك مصاحبه كننده عرب زبان و چون در زيست جهان، ما زندگي نمي كند ماجرا را جدی گرفته و مسئله را طوري ديگر جلوه مي دهند كه بر ضد زنان جامعه ايراني است.